سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























عاشق دل شکسته...؟

 
 

 
دیگر نمیدانم چه بگوییم و چه چیزی را به توصیف بکشانم. انگار تمام کلمات ته گرفتند و چیزی برای
 
 
 
گفتن باقی نمانده است.
 
 
انگار چشمانم را بسته ام و دیگر نظاره گر هیچ چیزی نیستم
 
 
و گویی کاملا نسبت به اطرافم بی تفاوت شده ام و احساسی برای ابراز نمی بینم.
 
 
 مثل اینکه سازهایم برای رقصیدن از بین رفته اند.
  
 
 
ممکن است دلیلش این باشد:

    
 زندگی آنطور که بخواهد پیش می رود حتی اگر من نخواهم...

نوشته شده در یکشنبه 91/12/13ساعت 9:40 عصر توسط سعید نظرات ( ) | |


آخرین مطالب
» دق…
مانند یک بهار …
پسرک تنهایک شبی مجنون نمازش را شکست...
جان تو...
دیگر زمین بوی زندگی نمی دهد
کسی را روزگاری دوست داشته ام
عشق
تنهایی درد دارد..
عشقی دگر نمانده..!
[عناوین آرشیوشده]

Design By : WeblogBartar.com